November 30, 2006

مرثيه‌هاي چرب و چيل : ژانـر

زنده‌باد كثيف‌خوري‌هاي تهران .... عصراي بدون ته جمعه با ماشين از خونه قل مي‌خورديم طرف پايين. سه‌ساعت مي‌رونديم دنبال ساندويچياي كثافت و چربي‌گرفته. شارداز و تي‌پارتي گوش مي‌كرديم. هيچوقت هم اسهال نگرفتيم. اون سوسيساي لجن تو عشرت‌آباد، آب‌زرشك پشت بازار كويتيا، آب‌طالبي پيچ شمرون. ولي گـه‌ تر ازهمه كله‌پاچۀ شهرري بود. هار بوديما. چرا نمرديم؟ حداقل بايد حرمت رُب‌گري‌يه و سزار وايه‌خو و ميرو و بونوئل رو نگه مي‌داشتيم و لابلاي خيارشورِ مونده و آروغِ ماسيده، براشون مديحه‌سرايي نمي‌كرديم. جاهايي رفتيم كه فري‌كثيفِ نيلوفر جلوشون سانتي‌مانتال و سوپراستريل بود. راستي هنوز ژوزف بازه اونجا؟.... كي ميشه دوباره بعد از كـتابـگـردي تو انقلاب بريم بندريِ چهارماه‌ مونده بخوريم و چربي بوگندوش رو با كاغذ كاهي از دور لبا پاك كنيم. مرگ بر باگت و ژامبون، درود بر نون‌سفيد ترش و مارتادلا

2 comments:

  1. khob rastesh are, gamoonam inja hamoon hallucination e o bas! khodaish in dige che jooreshe?!

    ReplyDelete
  2. گفتی لجن و کردی کبابم
    اینایی که گفتی یه طرف استخون ران مرغ همون طرف. الان دیگه نمی خورم ولی اون موقه ها تا ته می کردم تو دهنم تنها چیزی که تف می شد بیرون دندونام بود . شلپ شولوپی می کردم که نگو خواستی بگو. عروسیو عزا سرم نمیشد پرچم خونواده رو کرده بودم تو گل
    باید دوباره شروع کنم فرصتارو نباید از دست داد

    ReplyDelete